کد مطلب:151465 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:251

رفتار پیامبر
پیامبر - صلی الله علیه و آله و سلم - نواده اش، حسین، را دید كه با چند طفل دیگر در گذر بازی می كند. پدربزرگ، پیش روی مردم، تند پیش رفت و دستانش را گشود تا او را در آغوش گیرد. حسین كوچك شروع كرد به این طرف و آن طرف دویدن و - به شیوه ی كودكانه - با پدربزرگ شوخی و ناز كردن و از دست او گریختن. پیامبر بزرگوار هم با او خنده و بازی كرد تا او را گرفت.

این مطلب را در حدیث آورده اند و آنگاه راوی افزوده است:

[112 و 115] پیامبر یك دست را پشت گردن و دست دیگر را زیر چانه ی او نهادند، دهان بر دهانش گذاشتند، او را بوسیدند و فرمودند: «حسین از من است و من از حسین؛ خداوند دوست بداراد كسی را كه حسین را دوست بدارد!؛ حسین، سبطی است از اسباط». [1] .

پیامبری كه كرامت رسالت، بار گران نبوت، عظمت اخلاق، و هیبت رهبری را بر دوش می كشد، در گذر، با كودكی بازی می كند. بی گمان این كودك، مقام ارجمند و مهم و بزرگ و باشكوهی سازگار با مقام خود پیامبر دارد. پیامبر، خود، از سبب پرده برمی دارد و می گوید: «حسین منی و انا من حسین» (یعنی: حسین از من است و من از حسین ام) تا بر این پایگاه و این كه حسین و پیامبر همسان اند، تاكید ورزد. این را در فقره ی سپسین (11) خواهید دید.


و اینك، چشم اندازی دیگر:

پیامبر گرامی ترین و پاك ترین آفریدگان است؛ میانجی زمین و آسمان است؛ برترین چكاد انسانی است كه از طریق آن می توان، بیواسطه، به آسمان پیوند خورد.

حال چه كسی می تواند بر این بلندای والا و شكوهمند جای گیرد؟ هیچكس، جز حسن و برادرش حسین؛ این دو طفل بودند كه در هنگام نماز، سجود پیامبر - صلی الله علیه و آله - را مغتنم می شمردند و بر پشت آن حضرت می پریدند. هنگامی هم كه اصحاب این كار دو كودك را ناروا می پندارند و می خواهند منعشان كنند، پیامبر به اصحاب اشارت می فرماید «كه آن دو را وانهند».

آنگاه پیامبر سر از سجده برنمی دارد تا این دو به خواست خود عمل كنند و به دلخواه خویش فرود آیند.

در نص حدیث آمده:

[116 و 142 و 143] هنگامی كه پیامبر نماز را به پایان برد، آن دو را در آغوش خود نشانید و گفت: «هركه مرا دوست می دارد، باید كه این دو را دوست بدارد».

كردار این دو كودك با همه ی دلنشینی، از حالت كودكانه ای بی آهنگ و آگاهی ناشی نشده است؛ زیرا مقام این دو طفل برتر از آن است كه حال نماز را از غیر آن بازنشناسند. رفتار پیامبر بزرگوار هم در برابر ایشان، از روی عاطفه ی عادی بشری نیست؛ زیرا او در عظیم ترین حالات قرب به خداوند است. [2] .

دو كودك در حالی بر فراز این چكاد والا جای می گیرند، كه در حال عروج به آسمان است. مگر نه آنكه نماز معراج مؤمن است [3] ، و پیامبر سرور مؤمنان؟!


كدامین تعبیر است كه وصف این عظمت و علو و بلند پایگی را بتمامی بتواند گفت؟ كاری كه نه تنها در رواداری و عدم مخالفت پیامبر با آن تردیدی نیست، بی شك مایه ی اظهار رضایتمندی و شادمانی آن حضرت گردیده است.

آیا پس از حسن و حسین - علیهماالسلام - هیچكس بدین افتخار بزرگ دست یافته است؟!

هرگز؛ هیچكس.

اما پیش از ین دو، آری:

پدرشان علی، او كه از این دو بهترست، به فرمان پیامبر در روز فتح مكه بر دوش پیامبر بالا رفت تا به بام كعبه برآمد و بتها را درهم شكست.

خود امام - علیه السلام - درباره ی این مقام فرموده است: «چنین به پندارم درآمد كه اگر بخواهم به افق آسمان می رسم». [4] .

شرف صعود بر دوش پیامبر - صلی الله علیه و آله و سلم - كه مثال مجسم قدس و علو است، هرگاه صاعد مانند علی و حسن و حسین از كسانی باشد كه نفس پیامبر یا پاره ی تن او بشماراند، بر شرف صاعد نخواهد افزود.

پیامبر - صلی الله علیه و آله و سلم -، این حقیقت را، در سخن خویش با عمر، بازگو كرده است؛ آنجا كه عمر می گوید:

[148] حسن و حسین را بر دوش پیامبر - صلی الله علیه و آله و سلم - دیدم گفتم: بر چه اسب خوبی سوار شده اید! پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم - گفت: و این دو چه خوبی سوارانی هستند! [5] .

این سخن، دمیدن روح سلحشوری و دلاوری است و بیانی از اصالت شرف، بی هیچ مرز و كرانه!



[1] مختصر تاريخ دمشق ابن منظور (120 / 7) سبط هم به معناي نواده است و هم به معناي جماعت؛ گفته اند: مراد از اين كه امام حسين - عليه السلام - سبطي است. از اسباط، آن است كه امام حسين - عليه السلام - از حيث اخلاق و اعمال صالح خود به تنهائي چونان يك امت است و در آخرت بسان يك امت بلندپايه صاحب شاني عظيم و والاست. نگر: التاج الجامع للاصول، 359 / 3.

[2] در حديث است كه «بنده ر سجده از هر وقت ديگر به پروردگارش نزديك تر است» (الصلاة في الكتاب و السنة، با ترجمه ي فارسي، مؤسسه ي فرهنگي دارالحديث، چ: 1377، 1 ه. ش، ص 75.

[3] ناظر است به عبارت مشهور «الصلاة معراج المؤمن» كه حديث بودن آن محل گفت و گو واقع گرديده (نگر: الصلاة في الكتاب و السنه ي پيشگفته، ص 10)؛ و البته نمونه را، در رساله ي اعتقادات علامه ي مجلسي - رضوان الله عليه - (ط. رجائي، ص 39)، بصراحت حديث نبوي دانسته شده است. العلم عند الله.

[4] المستدرك علي الصحيحين (366 / 2).

[5] مختصر تاريخ دمشق ابن منظور (122 / 7).